به راستی برای وابستگی کودک چه کنیم؟ کودکان در سنین خاصی به والدین خود به خصوص مادر وابستگی شدید پیدا می کنند البته شدت این حالت از کودک به کودکی دیگر متفاوت است. آشکار است که زمانی که وابستگی کودک طولانی مدت شود باعث بروز مشکلاتی برای خودش و خانواده می شود. وابسته بودن کودکان در سنین خاصی طبیعی است و جز تکامل طبیعی مغزشان است اما اگر به درازا بینجامد باید به حال آن فکری کرد زیرا می تواند نشانه اظطراب و افسردگی باشد. در ادامه عوامل مختلف وابستگی کودکان را بررسی می کنیم.
کودکان از سن شش ماهگی تا هجده ماهگی وابستگی شدیدی نسبت به مادر و پدر خود دارد که این مهم در نه ماهگی به اوج خود می رسد. اما با وجود رفتارهای مناسب از سوی والدین پس از گذراندن هجده ماهگی به مرور این حالت کاهش پیدا می کند و حالت طبیعی به خود می گیرد.
در این موضوع نیز ژنتیک مانند سایر مسائل جایگاه ویژه ای دارد. اگر والدین کود سابقه اضطراب جدایی داشته اند طبیعی است که فرزند وابسته به دنیا بیاورد. بنابراین سابقه خانوادگی در این باره نقش به سزایی دارد.
در خانواده هایی که فقط پدر یا مادر از کودک مراقبت و سرپرستی می کنند یا اینکه کودک خانواده مشکل دار و پر تنشی دارد احتمال اینکه وابستگی در کودک بالا برود وجود دارد. والدینی که به طور افراطی از فرزندشان نگهداری می کنند و مدام نگران هستند کودکانی مضطرب پرورش می دهند.
همانطور که در ابتدا اشاره کردیم کودکان از نظر ویژگی شخصیتی متفاوت هستند برخی از کودکان درونگرا هستند از این رو به والد خود وابستگی بیشتری دارند از سوی دیگر برخی از آن ها برون گرا و اجتماعی هستند که معمولا وابستگی کمتری از خود نشان می دهند.
کودکانی که حوادث تلخی مانند تصادف ،زلزله، آتش سوزی، فوت عزیز را از سر گذرانده اند دچار اضطراب جدایی و وابستگی شدید می شوند. از سوی دیگر اگر کودکی دچار سو استفاده جسمی و جنسی شده باشد طبیعی است که مضطرب تر و وابسته تر خواهد بود.
اگر مشاهده کردید که در سنی که کودک باید مستقل تر باشد به شدت وابسته است بهتر است فکر راه چاره باشید. ابتدا با یک مشاور کودک مشورت نمایید تا میزان آن را با هم بررسی کنید. بازی درمانی نیز مفید است. در ادامه شما را با چند راهکار موثر آشنا می کنیم.
به فرزندتان این اطمینان را بدهید که هرگز او را ترک نمی کنید. مراقب باشید هیچگاه در عصبانیت او را تهدید به رفتن نکنید.
زمانی که کودک حواسش نیست به هیچ وجه او را ترک نکنید. برای رفتن از خانه حتما به او اطلاع دهید. حال می دانیم که برای وابستگی کودک چه کنیم.
منبع: https://bit.ly/32D9oj3
آیا می دانید اختلال سلوک در کودکان چیست؟ تا به حال نام آن را شنیده اید؟ اختلال سلوک نوعی اختلال رفتاری و احساسی است که در کودکان و نوجوانان دیده می شود. کودکی که مبتلا به این اختلال است رفتارهای خشونت آمیزی از خود نشان می دهد به علاوه از هیچ قانونی پیروی نمی کند. اشتباه نکنید این که گاهی کودکان و نوجوانان نافرمانی هایی می کنند که طبیعی است و حالتی گذرا دارد اما زمانی که اختلال سلوک باشد می بینید که این خشونت ها و سرپیچی ها تمامی ندارد و زندگی کودک و خانواده اش را تحت شعاع خود قرار می دهد.
این کودکان زمانی که کار بدی انجام می دهند احساس بدی بهشان دست نمی دهد و به هیچ عنوان از عواقب منفی و بازخوردهای احتمالی دیگران نمی هراسند.
یکی دیگر از نشانه های اختلال سلوک این است که فرد کاملا بی عاطفه و بی احساس است و قادر به همدلی کردن با دیگران نیست. این افراد همه چیز را برای خود می خواهند و منافع دیگران به هیچ عنوان برایشان مهم نیست.
فرد مبتلا یه این اختلال هیچ حس و هیجانی ندارد و اگر هم این کار را انجام دهد گونه ای است که مصنوعی بودن آن کاملا مشخص است.
مطالعات نشان می دهد که پرخاشگری و اختلال سلوک به ژنتیک مرتبط است در اصل این اختلال به صورت موروثی احتمال دارد به نسل بعد برود. لازم به ذکر است که عوامل محیطی نیز در ایجاد این اختلال نقش دارند.
نکته مهم این است که در دوران بارداری اگر مادر سیگار بکشد و یا از الکل و مواد مخدر استفاده کند به احتمال زیاد فرزندش به این اختلال دچار خواهد شد. به علاوه مادرانی که در دوران بارداری تغذیه مناسب ندارند احتمال اینکه فرزندی با اختلال سلوک به دنیا بیاورند زیاد است.
آمارها نشان می دهد که رفتار بزهکارانه و خشونت آمیز با فقر، بیکاری، عدم موفقیت تحصیلی، پایین بودن سطح اقتصادی و اجتماعی خانواده مرتبط است. فقر خود به تنهایی با اختلال سلوک رابطه مستفیم دارد.
تقلید از همسالان و رسانه های عمومی رفتار پرخاشگرانه و ضد اجتماعی را در کودکان سبب می شود. دوستی و معاشرت با نوجوانانی که رفتارهای خشونت آمیز یا مجرمانه دارند باعث افزایش رفتار بزهکاری و اختلال سلوک در کودکان و نوجوان می شود.
نحوه رفتار با فرزند اول با تولد فرزند دوم بسیار حائز اهمیت است در واقع آماده کردن فرزند اول و رفتار درست سبب سازگاری او با این مسئله می شود. اول از همه باید قبل از به دنیا آمدن عضو جدید خانواده او را آماده کنید زیرا اکثر کودکان آمدن فرزند جدید را مساوی با از دست دادن پدر و مادر خود قلمداد می کنند بنابراین با این موضوع سخت کنار می آیند. برای جلوگیری از آسیب های روانی و مشکلات احتمالی بهتر است نحوه رفتار درست را یاد بگیریم.
بهتر است نحوه تعامل درست را به فرزند اولتان یاد بدهید. او را تشویق کنید که با توجه به تواناییش در کارهای نوزاد به شما کمک کند سپس به صورت کلامی و غیر کلامی به او پاداش دهید تا دلگرم شود.
با ورود عضو جدید فرزند بزرگتر شما نیاز به مهر و محبت بیشتری دارد بنابراین او را در آغوش بگیرید و حرف های خوب مانند “دوستت دارم” یا “به تو دلگرمم” به او بگویید. زمانی در روز را به بازی و کتاب خواندن با او اختصاص دهید. از پدر یا اعضای خانواده بخواهید او را به بیرون ببرند. این کارها به او این اطمینان را می دهد که هنوز دوستش دارید و برایتان با ارزش است.
از کودک بخواهید درباره احساسش درباره آمدن فرزند دوم صحبت کند. این کار کمک می کند تا مقداری از نگرانی و ترس خود را با حرف و درد و دل بیرون بریزند زیرا این احساسات سبب بد رفتاری و واکنش های منفی او دربرابر نوزاد جدید می شود. بگذارید راجب این موضوع راحت صحبت کند و هرگز او را قضاوت و یا سرزنش نکنید.
کلمات و جملاتی که در بدو ورود فرزند دوم به زبان می آورید بسیار مهم هستند و در خاطر فرزند اول خواهند ماند. به عنوان مثال اگر کودک درخواستی دارد به خاطر وجود نوزاد درخواست او را رد نکنید. مثلا نگویید “نمی توانم تو را به بیرون ببرم زیرا خواهرت خواب است یا هوا سرد است و نوزاد سرما می خورد.” یا اگر شما را می خواهد نگویید ” اول باید نوزاد را عوض کنم بعد بیام پیش تو.” این صحبت ها باعث ایجاد حساسیت بیشتر کودک و گارد گرفتن او نسبت به خواهر یا برادرش می شود. بهتر است اگر عذری دارید بهانه دیگری به جز نوزاد بیاورید.
بهتر است به طور نامحسوس و غیر مستقیم از نوزاد مراقبت کنید. مثلا آن ها را با هم تنها نگذارید. مراقب باشید با پرخاش از نوزاد مراقبت نکنید زیرا نتیجه برعکس خواهد داد و کودک اول بسیار تحریک پذیر می شود و ممکن است رفتارش را بارها تکرار نماید. همانطور که دیدید رفتار با فرزند اول با تولد فرزند دوم بسیار مهم است.
منبع: https://bit.ly/3a6mTKP